برچسب : نویسنده : zirpele بازدید : 39
پریشب از ساعت حوالی چهار خوابیدم تا هفت خوابشو دیدم. یلدم نیست چی، اما به شبنم گفتم دیدم.
دیشب خوابشو دیدم. اینو یادمه. اینکه اومد خونه مون و بابا تو خونه برای اولین بار دیدش و البته نه دعوام کرد و نه جا خورد.
زیرپله...برچسب : نویسنده : zirpele بازدید : 33
دیشب تولد مریم بود. خدایا شکرت که رفتم. نه که بهم خوش بگذره. چون مریم خوشحال شد.
چه تولد شلوغی. چقدر باز حس کردم از همه عالم و ادم جدا هستم.
برادری اومده اینجا. تعریف کباب ترش کردم میگه بریم. رفتم عکسمون را دیدم. مثل یک راز دوست نداشتم برادری را ببرم انجا.
یعنی ان هم اینقدر یاد من می افته؟
زیرپله...برچسب : نویسنده : zirpele بازدید : 41